شب تنهایی

شب تنهایی من

شب تنهایی

شب تنهایی من

 در کشور ما شاهی بود برای سرگرمی خود بازیی ساخت که دونفر  بر روی ترازو بروند وهرکس وزنش کمتر بود کشته شود. که از بخت بدم من و یارم روبروی هم افتادیم من برای   اینکه یارم زنده بماند 10 روز غذا نخوردم روز مسابقه من خود را سبک گرفتم غافل از اینکه  یارم به پاهای خود وزنه وصل کرده بود....

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی